هر چیزی یک بار مزه دارد . و به تبع ان هر چیزی فقط یکبار درد دارد؛بعد از آن حس هایمان ضعیف میشود،میخواهد شادی باشد یا غم .
شاید خیلی دیگر از آمپول زدن نترسیم؛میدانیم درد دارد ولی خوب تجربه اش را داشته ایم و فهمیدیم که میتوانیم سر بلند بیرون بیاییم از این قضیه،فهمیدیم که دردش قابل تحمل است .
مگر چقدر میتوان از رفتن ادم ها ناراحت شد ،آرام آرام کمرنگ و عادی میشود،تا جایی که پشت سر کسی که میخواهد برود خودت اب میریزی و بدرقه اش میکنی
ما خوب بلدیم درد های تکراری را تحمل کنیم ،چون میدانیم که قبلا توانستیم پس اینبار هم کاری ندارد .
خوشی هم هر دفعه که بیشتر تکرار شود لذتش کم مزه تَر میشود،میدانی تا کی؟ ! تا وقتی که دیگر تجربه اش نکنی،انوقت یادت میاید که چه لذتی از دنیا میبردی و خبر نداشتی
سختی ها هم وقتی زیاد ازشان بگذرد آنقدر ها ترسناک جلوه نمیکنند
زندگی سریع تَر از آنچه که فکر میکنی میگذرد . ادم ها تند و تند جایشان را به هم میدهند،یک عده اما ماندگارند ،نمیتوانی جایشان را با کسی پر کنی؛باید ان ها را نگه داری و راه خروج را به بقیه نشان دهی .
باید خوشی ها را با تمام وجود به آغوش بکشی مبادا روزی عطرشان از یادت برود و ناخوشی ها را دقیق به خاطر بسپار چون یک روز دلتنگ تک تک خاطراتش میشوی :)))
کوثر . ذ
1398.5.7